موضوعات سايت
دانلود اهنگ جدید
دانلود فیلم
سرگرمی
البوم
آرشيو
متنی
تبلیغ
حکایت «مردم آزار»
حکایت «مردم آزار»
مردم آزاری را حکایت کنند که سنگی بر سر صالحی زد درویش را مجال انتقام نبود.
سنگ را نگاه همیداشت تا زمانی که ملک را بر آن لشکری خشم آمد و در چاه کرد.
درویش اندر آمد و سنگ در سرش کوفت.
گفتا تو کیستی و مرا این سنگ چرا زدی.
گفت من فلانم و این همان سنگست که در فلان تاریخ بر سر من زدی.
گفت چندین روزگار کجا بودی گفت از جاهت اندیشه همیکردم، اکنون که در چاهت دیدم فرصت غنیمت دانستم.
برچسب ها :
حکایت «مردم آزار» ,
مطالب مرتبط
ارسال نظر براي اين پست
مطالب تصادفي
مطالب پربازديد
لينکدوني
لينک هاي رپورتاژ آگهی
آمار سايت
کاربران
آنلاين : 1
بازديد
بازديد امروز : 3
بازديد ديروز : 2
بازديد کل :
ساخت بک لینک رایگان
لینک سازی
رپورتاژ در عصرایران
فروش بک لینک نوفالو
خرید سنگ کف آسانسور
تبلیغات